سفارش تبلیغ
صبا ویژن
نیک بخت نشود آن که برادرانش شوربخت اند . [امام علی علیه السلام]
شناسنامه مدیروبلاگ
 
محمد رضا[538]

خبر مایه

عکس یک زن

هر دین و مذهبی که در جهان وجود دارد، ریشه در اعتقادات و باورهای مردم آن منطقه از جهان دارد. انسان همواره می خواهد بداند سرنوشتش چگونه می شود . بیشتر مردم دنیا پی یک چیز مابعدالطبیعی هستند که آن ها بتوانند خود و سرنوشت شان را به او بسپارند . از نظر آن ها دین بهترین نقطه ی اتکای یک انسان برای رشد و تعالی ست و راهی برای رسیدن به مقصودشان خدای تعالی می باشد. دین اسلام از نظر بیشتر کسانی که در این دین جستجو و تحلیل و بررسی کرده اند، دین کامل و جامعی ست و از این رو بسیار اثر گذار است. بویژه بین مردم افغانستان، ما به آیین خود بسیار احترام می گذاریم و همواره مایه ی مباهات خود می دانیم که مسلمان هستیم و نسبت به دین خود تعصب زیادی داریم. همانطور که می دانید افغانستان یکی از بزرگترین مکان هاییست که در آن دین های بزرگی چون اسلام، بودیسم و زرتشتی بوده است و همچنان هم وجود دارد. اکنون بیشتر مردم افغانستان دین  اسلام را پذیرفته اند و به آن بسیار پابند هستند. اما متاسفانه  تعصبات و مقید بودن های بیش از حد و برداشت های غلط از آن باعث شد که بسیاری از قوانین و فرایضی که باعث رشد و ترقی فرهنگی و اجتماعی مردم می شود از آن برداشت های اشتباهی صورت گیرد. قوانینی که مانند چراغ هدایتی انسان غرق در تاریکی و ظلمت زندگی در این جهان مادی را به مقصودش هدایت می کند. به او کمک می کند تا زندگی بهتری را داشته باشد و همیشه با فکر و خاطری آسوده به ادامه ی زندگی بپردازد. این مستلزم اجرای درست و انسانی مقررات و قوانینی ست که در اسلام است. یک نمونه از این برداشت های غلط اینست که در اسلام به مقام والای زن در جامعه و خانواده بسیار تاکید شده؛ همانطور که پیامبر ما محمد مصطفی(ص) هنگامی که فاطمه (س) به مسجد می آمد، از جایش بلند می شد و دست دخترش را می بوسید. ولی امروز می بینیم در جامعه ی افغانستان نه تنها به زن احترام در خور  شایستگی اش را نمی گذارند، بلکه زن و دختر را به عنوان موجودی می پندارند که زاده شده تا به مرد خدمت کند. طبق دستورات مرد مانند ماشینی که از خود اراده و فکری ندارد، عمل کند. در غیر این مرد به خود اجازه می دهد هر طوری که می خواهد زن و دخترش را تنبیه و آزار و اذیت کند. در جامعه ی افغانستان مخصوصا در نقاط روستایی بیابانی مثل فراه یا روستایی کوهستانی مثل دایکندی و... اینگونه است که زنان و دختران حق بیرون آمدن از خانه را ندارند و نباید درس بخوانند و یا حتا قرآن کتاب آسمانی شان را یاد بگیرند. زیرا که بیرون آمدن آنان و درس خواندنشان به معنی بی حرمتی به مقدسات، بی شرمی و خلاصه حتا بی عفت و بی ناموس شدن مردان آن هاست. یک علت مهم دیگر که به این تعصبات دامن زده است و باعث شده که این اشتباه ها برایشان بصورت یک عادت درونی شود و خود را موظف به انجام آن بدانند. افراد و گروه های مذهبی افراطی هستند که قوانین و موازینی که اشتباه و بی پایه و اساس است را به بهانه ی اجرای دقیقتر اسلام و به عنوان مقدسات اسلامی در جامعه ی افغانستان رشد داده اند. خب مردم افغانستان هم از این اشتباه ها بی پایه و اساس تاثیر گرفته اند و همانطور که می بینیم هنوز که هنوز در حال اجرای این اشتباه ها هستند. قربانیان این اشتباه ها علاوه بر زنان و دختران حتا خود مردان هم می باشند. یک علت بسیار مهم در این عقب ماندگی ها و تفکرات غلط، بی سوادی مردم است که منجر به ادامه دادن این اشتباه ها می شود. دختران و زنانی که بیشتر آن ها بی سواد هستند و تمام زندگی آن ها محدود می شود به یک اتاق که در آن کارهای خانه و یا قالی بافی و کارهای دیگر انجام می دهند. جامعه هیچ لزومی برای درس خواندن و رشد فکری، فرهنگی و اجتماعی و... زنان و دخترانشان نمی بیند. در چند سال اخیر تنها پسران حق درس خواندن داشتند. حالا که چند سال از جنگ می گذرد، می بینیم هنوز جامعه ای پر از زنان و دختران کم سواد و یا حتا بی سواد داریم که تعدادشان هم بسیار زیاد است و محدود هستند به چهار دیواری گلی روستا ها و حتا در شهر ها در خانه های مجلل و نامجلل.

همانطور که گفته شد برداشت های غلط از دین و بی سوادی بیشتر مردم و وجود گروه های افراطی دینی در کشور، چند عامل مهم ماندگاری و ادامه ی این کارها شده است. بیشتر آسیب ها را از این مسایل زنان و دختران متحمل می شوند. در جامعه می بینیم بسیاری از زنان به بیرون از منزل و جامعه ی بزرگ تر خویش هیچ ارتباطی ندارند. مانند گذشته به آن ها یاد می دهند که چگونه کارهای منزل را انجام دهند، چگونه شوهرداری و بچه داری کنند و همچنان خانواده هایی که افراد جامعه را تشکیل می دهند، زنان و دخترانشان بی سوادند و عملا از هر امکانی محرومند. حتا، مردان در خانواده هایی وجود دارند که با وجود درامد خوب به زنان و دخترانشان اجازه ی درس خواندن نمی دهند. فکر می کنند زن هیچ احتیاجی به درس خواندن و رشد فکری ندارد و باید از نظر فکری و عقلی مانند طفلی خردسال باشند؛ آن ها اجازه ی داشتن عقیده ندارند. در صورتی که آن ها هم به عنوان یک انسان حق دارند. انسانی که همچون مردان از یک زن متولد می شوند و خداوند مسلمانان، انسان را، یعنی زن و مرد را به عنوان خلیفه ی خود در جهان برگزیده و هیچگاه جنس مرد را مورد تحقیر قرار نداده است.