شرلوک هولمز یک شخصیت افسانه ای و فردی فوق العاده زیرک. کارآگاهی خصوصی که از تمام نقاط دنیا برای حلّ معما های غیر معمول و پیچیده نزد او می آیند و از او چاره می جویند.
بد نیست بدانید دایرة المعارف داستان های پلیسی شرلوک هولمز را « بزرگترین کارآگاه در عرصه ی ادبیات» و احتمالاً مشهورترین مخلوق ادبی همه ی اعصار خوانده است.
خالق شرلوک هولمز، سر آرتور کانن دویل، طبیب و نویسنده ی اسکاتلندی (????-????) در دانشگاه ادنبورگ، به تحصیل پرداخت. او نویسنده ی پر کاری است و آثار بسیار متنوعی دارد. علاوه بر داستان های شرلوک هولمز (حدود شصت داستان کوتاه و چهار رمان)، وی تعداد قابل توجهی رمان تاریخی، کتاب تاریخ از جمله کتاب مفصلی درباره ی بوئر ها در افریقای جنوبی، و کتاب هایی درباره ی احضار روح (که در اواخر عمر خود سخت به آن معتقد شده بود) تألیف کرده است.
و اما مختصری در مورد شرلوک هولمز
در داستان هایی، کانن دویل به کودکی و نوجوانی شرلوک هولمز اشاره می کند:
شرلوک هولمز در ? ژانویه ی ???? در روستایی به نام مای کرافت (که اتفاقا نام برادر بزرگتر او هم هست) در ایالت یورکشایر انگلستان به دنیا می آید. وقتی بزرگ می شود به دانشگاه آکسفورد می رود و اولین معمای جنایی خود را هنگامی که بیست ساله و دانشجو است حل می کند.
او حتی از خالق و نویسنده ی داستان های خود مشهورتر و محبوب تر شد. اما چرا؟ او با روش استدلال و استنتاج منحصر به فرد خود، طوری معما را حل می کند که حتی افراد اسکاتلندیارد (پلیس انگلستان) را هم به تعجب وا می دارد.
او با تنها دوست خود، یعنی دکتر جان ه . واتسن، در ساختمان ???B خیابان بیکر در لندن زندگی می کند.
دکتر واتسن خاطرات خود و شرلوک هولمز را در طی حل پرونده ها به رشته ی تحریر می کشد و راوی این نوشته هاست. همچنین دکتر واتسن در حل پرونده ها به شرلوک هولمز کمک می کند، و دستیار خوبی برای اوست.
دکتر واتسن (پزشک بازنشسته) فردی معمولی است و هدف نویسنده از خلق شخصیت او در کنار شرلوک هولمز، نشان دادن و برجسته سازی هوش و ذکاوت فوق العاده دوست و مصاحبش است.
اولین ظهور شرلوک هولمز در رمان « اتود در قرمز لاکی » (????) بود. از همین جا بود که شرلوک هولمز در دل ها جای گرفت و همگان را مجذوب خود کرد. جالب است بدانید که نام اصلی این رمان «A Study in Scarlet» است که مرحوم استاد کریم امامی، یکی از زبردست ترین مترجمان کشورمان، معادل فارسی « اتود در قرمز لاکی » را برای آن برگزیدند.
بعد از آن شرلوک هولمز در سال 1890 در رمان دوم به نام « نشانه چهار » ظاهر شد.
اولین داستان کوتاه شرلوک هولمز، داستان « رسوایی در کشور بوهم » (1891) است. این داستان و داستان های بعدی شرلوک هولمز در قالب داستان کوتاه به همراه تصاویری که نقاشان مجله ی سیدنی پجت و فردریک دوراستیل می کشیدند، در مجله ی استرند طی سال ها چاپ شد.
نوشتن داستان ها از سوی سر آرتور کانن دویل ادانه داشت تا این که کانن دویل از دست شرلوک هولمز خسته شد و تصمیم گرفت که به «کار های ادبی جدی تر» بپردازد. به همین دلیل کانن دویل در داستان «آخرین مسأله» در جنگ تن به تنی که میان که میان شرلوک هولمز و پروفسور موریاتی در آبشار رایشن باخ در سوئد در گرفت، قهرمان افسانه ای و محبوب را به قعر این آبشار فرستاد، و برای همیشه با او خداحافظی کرد. اما ماجرا به همین جا ختم نشد. طرفداران شرلوک هولمز نمی توانستند باور کنند که قهرمانشان برای همیشه مرده است. آن ها آنقدر از مرگ شرلوک هولمز اندوهگین شده بودند که به کلاه هایشان روبان مشکی بستند.
فشار های بی امان آن ها به سر آرتور کانن دویل، همچنین اصرار نویسندگان مطبوعات از طرف طرفداران و پیشنهاد های مالی سخاوتمندانه ی ناشران انگلیسی و امریکایی به او باعث شد که او پس از ده سال دوباره شرلوک هولمز را در سال 1903 در داستان «خانه خالی» زنده کند. این داستان به همراه یازده داستان بعدی که همه در ماهنامه ی استرند در انگلستان به چاپ رسیدند، یعداً با عنوان «بازگشت شرلوک هولمز» به صورت کتاب یکجا تجدید چاپ شدند.
کانن دویل در سال های به صورت گهگاه به نوشتن ماجرا های شرلوک هولمز می پرداخت که این کار تا سال 1927، سه سال قبل از مرگش ادامه یافت. این داستان های جدید در دو مجموعه ی دیگر با نام های «آخرین تعظیم» و «پرونده دان شرلوک هولمز» گردآوری و تجدید چاپ شدند.
به این ترتیب، از آغاز تا پایان، شرلوک هولمز جمعاً در 54 داستان کوتاه و چهار داستان بلند ظاهر می شود.
هر وقت اسم شرلوک هولمز را می شنویم، مردی با پالتویی بلند،کلاه دو لبه و ذره بینی را در ذهن خود مجسم می کنیم که یک پیپ در دهان دارد. اغلب ما شرلوک هولمز را با این تیپ می شناسیم. در داستان برق نقره ای (Silver Blaze) مرحوم استاد کریم امامی درباره ی این کلاه در پاورقی توضیح می دهد:
(( در اصل ear-flapped-travelling-cap، به معنی « کلاه مسافرتی دارای لبه ی برگردان برای گوش». این کلاه که به همراه پالتو بلند و پیپ و ذره بین بخشی از تصویر آشنای کارآگاه معروف را تشکیل می دهد، معادلِ آسان یابی در فارسی ندارد. ما با استفاده از نام امروزیِ دیگری برای این نوع کلاه deer-hunter"s cap- یا کلاه شکارچی آهو- «کلاه شکاری» گفتیم. ))
گاهی کلاه سیلندر به سر می گذارد، گاهی کلاه شاپو و گاهی هم همان کلاه شکاری.
از دیگر ظواهر شرلوک هولمز می توان به صورت لاغر و بینی عقابی اش اشاره کرد. به کشیدن پیپ معتاد است و در داستان مرد لب کج می بینیم که یک شب تا صبح در حالی که فکر می کند پیپ می کشد. زمانی که مشغله فکری ندارد و درگیر حلّ پرونده ای نیست به شدت به موادّ مخدر مثل مرفین و کوکائین روی می آورد. در رمان نشانه ی چهار ترجمه ی مژده دقیقی می گوید:
(( ذهن منتحمل ندارد عاطل و باطل بماند. مشکلات و کار بر سرم بریز، پیچیده ترین پیام رمز را جلویم بگذار، یا استادانه ترین تحلیل را، و من در فضای مناسب خود قرار می گیرم. آن وقت دیگر نیازی به محرک های مصنوعی ندارم. ولی از جریان عادی و یکنواخت زندگی بیزارم. شور و هیجان ذهنی برای من ضروری است. به همین دلیل این حرفه ی خاص را انتخاب کرده ام، یا بهتر بگویم، آن را خلق کرده ام، چون در سراسر دنیا منحصر به فرد هستم. ))
شرلوک هولمز کمی هم مغرور است و خود را یک سر و گردن بالاتر از بقیه می داند. که البته همینطور هم هست. کارآگاهان اسکاتلندیارد ( پلیس انگلستان ) وقتی به مشکلی بر می خورند که حلّ آن برایشان مشکل می شود، آن را به شرلوک هولمز ارجاع می دهند.
در مشت زنی و نواختن ویلن نیز تبحر دارد و گاهی به سراغ ویلن خود می رود و شروع به نواختن می کند.
امیدوارم همه علاقه مندان داستان های شرلوک هلمز خوششون اومده باشه.