امیدوارم خوشبختی مثل سگ پاچتو بگیره، مثل سوسک از سر و روت بالا بره، مثل انگل تو وجودت خونه کنه و مثل sms پشت سر هم واست بیاد.
فرانسه حالا با شرایط جدیدی روبه رو شده بود و آن این بود که اتریش و روسیه هم با بریتانیا در برابرش متحد شده بودند. در این موقع که حکومت فرانسه در بحران بود، ناپلئون به پاریس برگشت. او طی یک کودتا در سال 1799 اولین کنسول شد (در ابتدا نام امپراتور بر خودش نگذاشت). در 1812 کنسول مادام العمر شد و دو سال بعد امپراتور شد. تحت سرپرستی او دولت مرکزیت پیدا کرد، او بانک فرانسه را ایجاد کرد و کلیسای کاتولیک رم به عنوان مذهب رسمی دوباره برقرار شد و قانون را با چیزی به نام "دستورالعمل ناپلئون" اصلاح کرد.
در 1800 ناپلئون اتریشی ها را در "مارنگو" شکست داد. او سپس برای یک صلح فراگیر در اروپا وارد مذاکره شد که قدرت فرانسه در اروپا را تثبیت کرد. در 1803 بریتانیا جنگ با فرانسه را از سر گرفت که بعداً اتریش و روسیه نیز به او پیوستند. بریتانیا در سال 1805 در منطقه ای در فرانسه به نام Trafalgar شکستی دریایی به فرانسه وارد کرد به طوری که ناپلئون نقشه هایش را برای تهاجم به انگلیس رها کرد و به نیروهای روسی- اتریشی رو کرد و در همان سال آنها را در منطقه ای به نام آشترلیتز Austerlitz شکست داد. او مناطق تازه ای را تصرف کرد که شامل ضمیمه کردن سرزمین هایی از روسیه بود که به او در ظاهر کنترل اروپا را داد. امپراتوری مقدس رم از بین رفت و از دل آن هلند و "وستفالیا" به وجود آمدند و در مدت پنج سال بستگان ناپلئون و وفاداران به او به عنوان رهبر در هلند، وستفالیا، ایتالیا، ناپل، اسپانیا و سوئد منصوب شدند.
در سال 1810 ناپلئون که ازدواج بدون بچه ای با ژوزفین داشت، این ازدواج را باطل کرد و به امید داشتن جانشین، با دختر امپراتور اتریش ازدواج کرد. نتیجه یک پسر به نام ناپلئون بود که یک سال بعد متولد شد.
"جنگ شبه جزیره" در سال 1808 شروع شد. شکست های سنگین در مدت پنج سال منابع نظامی فرانسه را تحلیل برد. تهاجم ناپلئون به روسیه در سال 1812 نتیجه اش عقب نشینی فجیع فرانسه بود. جزر و مدها شروع شد و طرفداری متحدان از یکدیگر به سقوط پاریس منجر شد. ناپلئون به جزیره مدیترانه ای البا Elba تبعید شد. در مارس 1815 از این جزیره فرار کرد و به پایتخت فرانسه تاخت. اما نبرد "واترلو" به سلطنت مجدد کوتاه او خاتمه داد. انگلستان او را در جزیره ای دوردست در اقیانوس آتلانتیک به نام "سنت هلن" زندانی کرد. جایی که در پنج می 1821 در آن درگذشت.
ناپلئون [Napoleon]. هنری بیل (1)، معروف به استاندال (2) (1783-1842)، نویسنده فرانسوی دو رساله درباره ناپلئون برجای نهاده است که یکی در 1817-1818 و دیگری در 1836-1837 نوشته شده است. رساله اول که به قول خود استاندال در پاسخ به کتاب مادام دو استال (3) به نام ملاحظاتی درباره وقایع مهم انقلاب فرانسه (4) (ژوئیه 1817) نوشته شده است، طرحگونهای است که در آن استاندال، در عین قدرشناسی از امپراتور، میکوشد تا بیطرفی و بیغرضی خود را نشان دهد. به عکس، رساله دوم حاکی از رشد اسطوره ناپلئونی در روح استاندال است: «من با نوشتن نخستین جمله زندگی ناپلئون نوعی تأثر مذهبی در خود احساس میکنم.» این رساله دوم در 1876، تحت عنوان زندگی ناپلئون(5) در مؤسسه نشر کلمان و لوی (6) انتشار یافت. هردو رساله، یعنی رساله 1817-1818 و رساله 1836-1837، به طور کامل در مجموعه کلیات آثار (7) استاندال (به سرپرستی هـ.شامپیون )، در 1929،با عنوان کلی ناپلئون منتشر شد. جلد اول تحت عنوان زندگی ناپلئون شامل رساله 1817-1818 است، و جلد دوم، تحت عنوان خاطراتی درباره ناپلئون (9)، مشتمل بر رساله 1836-1837. همچنین میتوان به طبع همین دو رساله، ویراسته هانری مارتینو (10) (1930)، در دوجلد، با عنوان ناپلئون اشاره کرد. رساله اول، که مخصوصاً به علت اوضاع و احوال سیاسی ناتمام مانده است، تقریباً به تمامی از منابع انگلیسی گرفته شده است. استاندال وقایع عمده زندگی ناپلئون را تا زمان بازگشت او از جزیره الب (11) گزارش میکند. در کتاب صفحات اندکی میتوان یافت که به راستی اصیل باشد؛ استاندال بر مطالب برگرفته از منابع تنها چند حکایت از خود میافزاید. رساله دوم با روحی کاملاً متفاوت پرورده شده است: استاندال با احساسات شورانگیزی به توصیف ناپلئون بازمیگردد، شاید به سبب آنکه در او بخشی از گذشته خود را میبیند. مقدمه خاطراتی درباره ناپلئن با لحنی پرشور که تا اندازهای نزد استاندال شگفتآور است، نوشته شده است. طرح او به هنگام شروع کار بسیار بلندپروازانه است؛ میخواهد دست به کار تحقیقاتی دقیق و عمیق بزند. ولی بعد هدف او محدودتر میشود، به این معنی که تنها به تعقیب گام به گام شرح زندگی ناپلئون در یادنامه سنت هلن اکتفا میکند، و «گزارش معقولی» از وقایع به سبکی ساده مانند گزارش خاطرهنویسان قرن هفدهم به دست میدهد. منابع اصلی او گذشته از خود ناپلئون، عبارتند از ژومینی (12)، نویسنده سوییسی شرح زندگانی ناپلئون و تیر (13). استاندال در این رساله نیز، همچنان که در رساله اول، ولی با ستایش بیشتر خاطرات شخصی خود را بر مأخوذات خود از منابع میافزاید، مانند فصل مربوط به میلان در 1796 و تصویرهایی که از سرداران ناپلئون به دست میدهد. ولی سرانجام، استاندال نمیتواند چنانکه باید ازعهده کار برآید و ناگزیر گزارش خود را در 1797 متوقف میکند. از اینرو، از کار او چند طرح نیمپرداخته، که ناتوانی استاندال در یکدست کردن و منظم کردن خصلت ناپیوستگی آنها را تشدید کرده، بر جای مانده است. با این همه، این اثر استاندال، چنان که هست، دلچسب است، زیرا تحول اندیشه او را درباره ناپلئون به خوبی نشان میدهد. او در اقتباسی که از منابع میکند روشی اصیل به کار میبرد: با استفاده از حکایت برای تجسم بخشیدن به تمامی یک فضای تاریخی میتواند روانشناسی همگانیی را که شخص ناپلئون و نظام سیاسی او در فرانسه و ایتالیا به وجود آورده است توصیف کند. ملاقات میان ناپلئون و استاندال در این صفحات وجه کاملی از رمانتیسم فرانسه را بازمینماید.
لغت نامه فارسی به انگلیسی و انگلیسی به فارسی با حجم بسیار کم و قابل نصب بر روی ویندوزXP - ویندوز وستا - ویندوز 7 .
برای دانلود کلیک کنید Download
حجم فایل : 6.62 MB
نظر و اشتراک در نظر سنجی وبلاگ را فراموش نکنید با تشکر فراوان.
آدولف هیتلر (20 آوریل، 1889 – 30 آوریل، 1945) پیشوای حزب ملی کارگران سوسیالیست آلمان (حزب نازی) و آلمان نازی از 1933 تا 1945. دارای مقاماتی همچون صدر اعظم آلمان، رئیس دولت، و ریاست ایالات، یک دیکتاتور مطلق و سخنرانی با استعداد، هیتلر یکی از مهمترین پیشوایان تاریخ جهان است و به همین دلیل مورد توجه است. مجموعه ارتشی- صنعتی او توانست آلمان را از بحران اقتصادی ناشی از جنگ جهانیآدولف هیتلر پرونده (20 آوریل، 1889 – 30 آوریل، 1945) پیشوای حزب ملی کارگران سوسیالیست آلمان (حزب نازی) و آلمان نازی از 1933 تا 1945. دارای مقاماتی همچون صدر اعظم آلمان، رئیس دولت، و ریاست ایالات، یک دیکتاتور مطلق و سخنرانی با استعداد، هیتلر یکی از مهمترین پیشوایان تاریخ جهان است و به همین دلیل مورد توجه است. مجموعه ارتشی- صنعتی او توانست آلمان را از بحران اقتصادی ناشی از جنگ جهانی اول خارج سازد و قوای تحلیل رفته آلمان را ترمیم نماید و آن را تبدیل به یکی از قدرتهای برتر اروپا نماید.
هیتلر مبادرت به ایجاد یک آلمان بزرگ نمود. یکی از دلایل اولیه و عمده وقوع جنگ جهانی دوم الحاق اتریش و تهاجم به چکسلواکی و لهستان در 1939 توسط او بود که در نتیجه انگلستان و فرانسه به آلمان اعلام جنگ کردند. جنگی که بین دو قدرت محور و متفقین درگرفت و در طی این مدت خرابیهای بسیاری در اروپا به وجود آمد. هیتلر به طور مستقیم مسئول هدایت و رهبری سیاست نژادی آلمان نازی، کشتار و سوزاندن جمعی، مرگ و آوارگی میلیونها نفر است.او پس از اینکه متوجه نابودی نیروهای رایش سوم شد، قبل از رسیدن نیروهای ارتش سرخ در پناهگاه زیرزمینی خود در برلین دست به خودکشی زد. اول خارج سازد و قوای تحلیل رفته آلمان را ترمیم نماید و آن را تبدیل به یکی از قدرتهای برتر اروپا نماید.
جسد هیتلر وهمسرش اوا براون پس از کشف در حیاط خانه اش به آتش کشیده شد.
ویکتور هوگو در سال 1802 میلادی در شهر بوزان سون متولد شد. پدر او از مقامات عالی رتبه ارتش امپراتوری و ژنرال بود. خانواده او کمی پس از تولد هوگو از شهر بوزان سون به شهر پاریس نقل مکان می کنند. ویکتور هوگو در دوران نوجوانی شعر می گفت. این شاعر جوان دوره متوسطه را در دبیرستان با موفقیت فراوان طی کرد و به سبب علاقه اش به ادبیات، از رفتن به دانشگاه چشم پوشی کرد تا وارد عالم ادبیات شود. با تاسیس روزنامه ای به نام «محافظ ادبی» در سال 1822 میلادی با ادل فوشه ازدواج کرد.
در همین سال اولین مجموعه اشعارش به نام Ode (قصاید) را به چاپ رساند که با استقبال بی نظیری مواجه شد به طوری که از لویی هجدهم جایزه گرفت و به طور متناوب در سال های 1823 و 1824 با اضافه شدن چند شعر دیگر مجدداً به چاپ رسید.
Ode شعری است موزون و مقفی متشکل از بندهایی که تعداد ابیاتشان یکسان است. Ode از قدیمی ترین قالب های شعری فرانسه است که هر چند طی قرون دستخوش تحولات گوناگون شده اما همواره عرصه بیان احساسات عاشقانه شاعران و نیز مدح بزرگان و وصف حوادث زمان بوده است. هوگو به نظریات رمانتیک ها گرایش داشت و به محافل ادبی آنها رفت وآمد می کرد. در این محافل با لامارتین و ویفیی آشنا شد. پس از مدت کوتاهی مکتب رمانتیک را پایه گذاری کرد و خود ریاست مکتب رمانتیک را به عهده گرفت. او در مقدمه کتابش به نام «کرامول» که در سال 1827 میلادی به چاپ رساند، مهم ترین اصول مکتب رمانتیک را شرح می دهد.
در سال 1830 میلادی با ارائه نمایش هرنانی در تئاتر کمدی فرانسه موفقیت او دوچندان می شود و این اولین بار است که درام رمانتیک در تئاتر فرانسه اجرا می شود.
هوگو در اوج افتخارات، در زندگی خصوصی اش شکست می خورد. خانم ادل فوشه از او جدا می شود و با یکی از دوستان هوگو به نام سنت بوو ازدواج می کند. بعدها هوگو با ژولیت وصلت می کند و تا پایان عمر با او همراه می شود. در همین ایام با وجود فراز و نشیب های زندگی، به نوشتن ادامه می دهد.
در همین سال ها اولین رمان رمانتیک خود به نام «نوتردام پاریس» را ارائه می کند، بدون اینکه هیچ وقفه ای در سرودن شعر و نوشتن تئاتر ایجاد کند. در پایان این دوره خلاقیت بی وقفه در همه زمینه ها، او در سال 1841 میلادی و در حالی که 39 سال دارد به ریاست آکادمی زبان فرانسه انتخاب می شود.
از سال 1843 میلادی به بعد، دوره جدیدی در زندگی او آغاز می شود: مرگ دخترش لئوپولدین باعث می شود که او از ادبیات رو برگرداند. هوگو وارد عالم سیاست می شود. اکنون او از اعضای خانواده سلطنتی و همچنین از طرفداران ناپلئون سوم است. ولی هنگامی که ناپلئون امپراتور می شود، هوگو با تمام قدرت به او حمله می کند، به طوری که به اجبار فرانسه را ترک می کند. طی سال های 55-1852 ابتدا به بلژیک و سپس به جزیره جرسی در انگلستان تبعید می شود. در جزیره جرسی در سال 1853 و در سن 51 سالگی کتاب «مجازات» را چاپ می کند. این کتاب به مثابه اعلامیه ای شدیداللحن علیه امپراتور است، همچنین در این سال اشعار «تماشاگران» را می سراید.
در سال 1855 میلادی به منطقه گرنسی می رود و تا سال 1870 در آنجا می ماند. در همین منطقه گرنسی است که بزرگترین آثارش را می نویسد. آثاری چون: حکایت قرن ها، بینوایان (1862) و کارگران دریا.
به محض اعلام حکومت جمهوری در کشور فرانسه در 4 سپتامبر 1870 (1249 ه ش)، هوگو به پاریس بازمی گردد. در این زمان او 68 سال دارد و همسرش مرده است و در سال 1871 میلادی پسرش ناپدید می شود، ولی مردم فرانسه به او به عنوان یک نویسنده بزرگ مردمی می نگرند و جمهوریخواهان چپ از او حمایت می کنند. ویکتور هوگو در سال 1885 میلادی و در سن 83 سالگی از دنیا می رود.
یکی از قسمت های پرکاربردی که روزانه کاربران با آن زیاد سروکار دارند محیط Control Panel ویندوز است. به وسیله Control Panel میتوانید به نوعی قلب ویندوز را در دست بگیرید و تنظیمات مختلفی را انجام دهید. هم اکنون ترفندی را به شما معرفی خواهیم کرد که با استفاده از آن میتوانید به شکل بسیار سریع و تنها از طریق راست کلیک بر روی منوی دسکتاپ و انتخاب گزینه مربوطه وارد پنجره Control Panel شوید. لازم به ذکر است این ترفند بر روی ویندوز ویستا امکان پذیر است. برای اینکار: بر روی shell راست کلیک کرده و New > Key را انتخاب کنید و نام آن را Control Panel تنظیم کنید. اکنون گزینه Control Panel در دسکتاپ شما به هنگام راست کلیک پدیدار شده است. سپس با دوبار کلیک بر روی AddControlPanelToDesktopMenu.reg و انتخاب Yes میتوانید تنظیمات فوق را در رجیستری تزریق کنید و ترفند را عملی نمایید. در این ترفند به علت تغییرات در رجیستری ، پیش از هر کاری از رجیستری خود Backup بگیرید.
از منوی Start وارد Run شده و عبارت regedit را وارد کرده و Enter بزنید تا رجیستری ویندوز باز شود.
حال به مسیر زیر بروید:
HKEY_CLASSES_ROOTDirectoryBackgroundshell
حالا بر روی Control Panel راست کلیک کرده و مجددأ New > Key را انتخاب کنید و این بار نام آن را command قرار دهید.
اکنون command را انتخاب کنید، سپس از قسمت دیگر صفحه بر روی Default دوبار کلیک کنید.
در پنجره باز شده در قسمت Value عبارت زیر را وارد کرده و OK کنید:
rundll32.exe shell32.dll,Control_RunDLL
برای حذف Control Panel از منوی راست کلیک ویندوز نیز میتوانید فایل RemoveControlPanelFromDesktopMenu.reg را اجرا کنید یا Key های ساخته شده در بالا را به شکل دستی Delete کنید.
گریه مادر
به عمـــری بــــار غربتها کشیـــدن بـــه دشت نـــامرادی هــا دویـــدن میـــان گـــریه ها در خــواب رفتن زخواب غـــربت از وحشت پریدن به ناکامی از این دنیـــــا گـــــذشتن همـــه عمـــر از ندامت لب گزئیدن بـــه کنج بی کســـــی تنهــا نشستن اجل را پیش چشم خــــــود دیـــدن بسی سخت است وزینها جانگزارتر صــــدای گـــریه مـــــادر شنیـــدن
هر دین و مذهبی که در جهان وجود دارد، ریشه در اعتقادات و باورهای مردم آن منطقه از جهان دارد. انسان همواره می خواهد بداند سرنوشتش چگونه می شود . بیشتر مردم دنیا پی یک چیز مابعدالطبیعی هستند که آن ها بتوانند خود و سرنوشت شان را به او بسپارند . از نظر آن ها دین بهترین نقطه ی اتکای یک انسان برای رشد و تعالی ست و راهی برای رسیدن به مقصودشان خدای تعالی می باشد. دین اسلام از نظر بیشتر کسانی که در این دین جستجو و تحلیل و بررسی کرده اند، دین کامل و جامعی ست و از این رو بسیار اثر گذار است. بویژه بین مردم افغانستان، ما به آیین خود بسیار احترام می گذاریم و همواره مایه ی مباهات خود می دانیم که مسلمان هستیم و نسبت به دین خود تعصب زیادی داریم. همانطور که می دانید افغانستان یکی از بزرگترین مکان هاییست که در آن دین های بزرگی چون اسلام، بودیسم و زرتشتی بوده است و همچنان هم وجود دارد. اکنون بیشتر مردم افغانستان دین اسلام را پذیرفته اند و به آن بسیار پابند هستند. اما متاسفانه تعصبات و مقید بودن های بیش از حد و برداشت های غلط از آن باعث شد که بسیاری از قوانین و فرایضی که باعث رشد و ترقی فرهنگی و اجتماعی مردم می شود از آن برداشت های اشتباهی صورت گیرد. قوانینی که مانند چراغ هدایتی انسان غرق در تاریکی و ظلمت زندگی در این جهان مادی را به مقصودش هدایت می کند. به او کمک می کند تا زندگی بهتری را داشته باشد و همیشه با فکر و خاطری آسوده به ادامه ی زندگی بپردازد. این مستلزم اجرای درست و انسانی مقررات و قوانینی ست که در اسلام است. یک نمونه از این برداشت های غلط اینست که در اسلام به مقام والای زن در جامعه و خانواده بسیار تاکید شده؛ همانطور که پیامبر ما محمد مصطفی(ص) هنگامی که فاطمه (س) به مسجد می آمد، از جایش بلند می شد و دست دخترش را می بوسید. ولی امروز می بینیم در جامعه ی افغانستان نه تنها به زن احترام در خور شایستگی اش را نمی گذارند، بلکه زن و دختر را به عنوان موجودی می پندارند که زاده شده تا به مرد خدمت کند. طبق دستورات مرد مانند ماشینی که از خود اراده و فکری ندارد، عمل کند. در غیر این مرد به خود اجازه می دهد هر طوری که می خواهد زن و دخترش را تنبیه و آزار و اذیت کند. در جامعه ی افغانستان مخصوصا در نقاط روستایی بیابانی مثل فراه یا روستایی کوهستانی مثل دایکندی و... اینگونه است که زنان و دختران حق بیرون آمدن از خانه را ندارند و نباید درس بخوانند و یا حتا قرآن کتاب آسمانی شان را یاد بگیرند. زیرا که بیرون آمدن آنان و درس خواندنشان به معنی بی حرمتی به مقدسات، بی شرمی و خلاصه حتا بی عفت و بی ناموس شدن مردان آن هاست. یک علت مهم دیگر که به این تعصبات دامن زده است و باعث شده که این اشتباه ها برایشان بصورت یک عادت درونی شود و خود را موظف به انجام آن بدانند. افراد و گروه های مذهبی افراطی هستند که قوانین و موازینی که اشتباه و بی پایه و اساس است را به بهانه ی اجرای دقیقتر اسلام و به عنوان مقدسات اسلامی در جامعه ی افغانستان رشد داده اند. خب مردم افغانستان هم از این اشتباه ها بی پایه و اساس تاثیر گرفته اند و همانطور که می بینیم هنوز که هنوز در حال اجرای این اشتباه ها هستند. قربانیان این اشتباه ها علاوه بر زنان و دختران حتا خود مردان هم می باشند. یک علت بسیار مهم در این عقب ماندگی ها و تفکرات غلط، بی سوادی مردم است که منجر به ادامه دادن این اشتباه ها می شود. دختران و زنانی که بیشتر آن ها بی سواد هستند و تمام زندگی آن ها محدود می شود به یک اتاق که در آن کارهای خانه و یا قالی بافی و کارهای دیگر انجام می دهند. جامعه هیچ لزومی برای درس خواندن و رشد فکری، فرهنگی و اجتماعی و... زنان و دخترانشان نمی بیند. در چند سال اخیر تنها پسران حق درس خواندن داشتند. حالا که چند سال از جنگ می گذرد، می بینیم هنوز جامعه ای پر از زنان و دختران کم سواد و یا حتا بی سواد داریم که تعدادشان هم بسیار زیاد است و محدود هستند به چهار دیواری گلی روستا ها و حتا در شهر ها در خانه های مجلل و نامجلل.
همانطور که گفته شد برداشت های غلط از دین و بی سوادی بیشتر مردم و وجود گروه های افراطی دینی در کشور، چند عامل مهم ماندگاری و ادامه ی این کارها شده است. بیشتر آسیب ها را از این مسایل زنان و دختران متحمل می شوند. در جامعه می بینیم بسیاری از زنان به بیرون از منزل و جامعه ی بزرگ تر خویش هیچ ارتباطی ندارند. مانند گذشته به آن ها یاد می دهند که چگونه کارهای منزل را انجام دهند، چگونه شوهرداری و بچه داری کنند و همچنان خانواده هایی که افراد جامعه را تشکیل می دهند، زنان و دخترانشان بی سوادند و عملا از هر امکانی محرومند. حتا، مردان در خانواده هایی وجود دارند که با وجود درامد خوب به زنان و دخترانشان اجازه ی درس خواندن نمی دهند. فکر می کنند زن هیچ احتیاجی به درس خواندن و رشد فکری ندارد و باید از نظر فکری و عقلی مانند طفلی خردسال باشند؛ آن ها اجازه ی داشتن عقیده ندارند. در صورتی که آن ها هم به عنوان یک انسان حق دارند. انسانی که همچون مردان از یک زن متولد می شوند و خداوند مسلمانان، انسان را، یعنی زن و مرد را به عنوان خلیفه ی خود در جهان برگزیده و هیچگاه جنس مرد را مورد تحقیر قرار نداده است.
این روش بدون Hidden ویندوزه و روشی تازه است . درضمن خیل ساده است و میتونم بگم همتون خوشتون میاد .
ابتدا یک فولدر بسازید و یک نام دلخواه برای آن انتخاب کنید . روی فولدر خود راست کلیک کرده و گزینه " Properties " را انتخاب نمایید . وارد شاخه Customize شده و روی دکمه Change Icon در پایین صفحه کلیک نمایید :
با فشردن دکمه Change Icon صفحه ای برای شما ظاهر میشود که درون آن آیکنهای مختلف سیستمی را مشاهده خواهید کرد. در میان این آیکنها به دنبال یک جای خالی بگردید و روی این جای خالی کلیک نمایید تا به رنگ تیره در آید. درست مانند شکل زیر :
سپس بر روی دکمه OK کلیک نمایید و در پیغامی که ظاهر میشود ، بر روی دکمه Yes کلیک نمایید . پس از این کار مشاهده خواهید کرد که فولدر شما فاقد هر گونه تصویری است ( آیکنی برایش وجود ندارد ) . خوب تا اینجا که آیکونش رفت . حالا مونده فقط اسمش . برای اینکه اسمش هم بره کافیه بجای اسمش ابتدا دکمه Alt رو بگیرید و بعدش بنویسید 0160 . به این ترتیب یافتن این فولدر بسیار کار دشواری میشود و به این سادگی ها کسی که جای آن را نداند نخواهد توانست آن را پیدا کند . شما درون این فولدر میتوانید هر فایل و یا فولدر دلخواهی را ایجاد نمایید .
توماس آلوا ادیسون در روز یازدهم فوریه سال 1847 در شهر میلان در ایالت اوهایوى آمریکا به دنیا آمد. بحق مى توان گفت که ادیسون یکى از آن افرادى بود که از اقشار پائین اجتماع منشاء گرفت و بعدها به شهرت و ثروت فراوان رسید (توماس ادیسون در آمریکا تحت عنوان «از ظرف شویى به میلیونرى رسیدن» نامیده مى شود). توماس ادیسون بدون شک امروزه یکى از قهرمانان ملى آمریکا به شمار مى آید .
در مورد ادیسون نقل قول ها و داستان هاى بسیارى وجود دارد که نمى توان به دقت گفت کدامیک واقعیت دارند. به همین دلیل هنوز هم در صحت برخى از موارد شک و تردید وجود دارد. براى مثال هنوز هم مشخص نیست که آیا علت سنگینى گوش ادیسون سانحه اى در حین انجام آزمایش هایش با مواد شیمیائى بوده یا بر اثر یک بیمارى بروز کرده است. مسلم این است که ادیسون این نقص شنوایى خویش را با میل تمام و اغلب به سود خود به کار مى گرفت.
ادیسون در کل زندگى خود تنها چند ماهى به مدرسه رفت. اسناد موجود موید آن است که او در خانه و توسط والدینش آموزش دید. زمانى که ادیسون 7 ساله بود خانواده اش به میشیگان نقل مکان کرد. 4 سال بعد، توماس به عنوان پسر بچه فروشنده روزنامه و شیرینى، در قطار بین «پورت هورون» و «دیترویت» مشغول به کار شد. از قرار معلوم این شغل وقت چندانى از وى نمى گرفت و او مى توانست به اندازه کافى به کارهاى دیگر مشغول شود. او در سال 1862 هفته نامه خود به نام «هرالد هفتگى» را منتشر ساخت. علاوه براین، ادیسون یک دوره کارآموزى به عنوان تلگرافیست را گذراند و طى سال هاى 1863 تا 1868 در همین رشته به کار خود ادامه داد.
ادیسون نخستین اختراع خود را که یک دستگاه شمارش برگه هاى راى بود، در سال 1868 به ثبت رساند. اما این دستگاه، در کنگره آمریکا مورد استفاده قرار نگرفت چرا که این هراس وجود داشت که بتوان در کار آن تقلب کرد. یک سال بعد، او در نیویورک مدیر کمپانى «استاک اند گولد» شد، شرکتى را به اسم خود تاسیس کرد و از این زمان به سرعت در کارهایش ترقى کرد.
توماس ادیسون در سال 1871 با خانم «مرى استیل ول» (M .Stillwell ) ازدواج کرد و در همین سال هم نخستین ماشین تحریر قابل استفاده را اختراع کرد. در این دوره او در یک آزمایشگاه در نیوجرسى کار مى کرد. در تاریخ هجدهم ژوئیه سال 1877 ادیسون فونوگراف یا دستگاه ثبت صدا را اختراع کرد و نخستین انسانى بود که صداى ثبت شده خود را شنید.
در سال 1879 لامپ اختراعى او که از یک رشته ذغالین ساخته شده بود بیش از 40 ساعت درخشید. علاوه بر این ادیسون کار دستگاه تلفن را به وسیله یک میکروفون حاوى ذرات ذغال بهبود بخشید. در سال 1880 در «منلوپارک»، نخستین کارخانه لامپ سازى، شروع به کار کرده و در کنار این کار به اختراعات دیگر خود از جمله، فیوز الکتریکى، دستگاه هاى اندازه گیرى، تکامل دیناموهاى ماشین هاى بخار پرداخت. در سال،1883 اثر ادیسون که بعدها به اختراع رشته هاى درخشان و لامپ هاى الکتریکى منجر شد، رسماً به نام او ثبت شد.تا سال 1890 ادیسون کار فونوگراف را بهبود بخشید و شرکت ادیسون جنرال الکتریک را تاسیس کرد. برخلاف شایعات موجود ادیسون مخترع صندلى الکتریکى نبود. این صندلى توسط یکى از همکاران او به نام «هارولد پى براون» اختراع شد.
در سال 1891 ادیسون دستگاه «سینماتوگراف» یکى از مراحل ابتدایى تکامل دوربین فیلمبردارى را اختراع کرد. باید متذکر شویم که اختراعات ادیسون که فهرست آن پایانى ندارد، از جمله تلفن، تلگراف، میکروفون و لامپ الکتریکى در واقع تنها بهبود و تکامل کار دستگاه هاى اختراع شده پیشین بودند.
اما در وصف شخصیت ادیسون نیز باید اذعان کرد که او انسانى بسیار سخت کوش بود. ادیسون نه تنها یک پژوهشگر توانا بود، بلکه هنر او بیشتر در حیطه عرضه و فروش زیرکانه تولیدات جلوه گر مى شدند و متاسفانه در رقابت با دیگر شرکت هاى تولید و فروش اجناس مشابه، از هیچ تلاشى فروگذار نمى کرد. دعواهاى قضایى او در برابر شرکت هاى دیگر رقمى اعجاب برانگیز دارند.
توماس ادیسون در سال 1847 در میلان ، Ohio متولد شد . تام در کودگی نتوانست مانند دیگر بچه ها در مدرسه موفق باشد . مادرش تصمیم گرفت او را در خانه تحت تعلیم قرار دهد، تعداد زیادی کتاب به او داد تا مطالعه کند . تام پسری کنجکاو بود . همیشه علاقه داشت که بفهمد که چیزهای اطرافش چگونه عمل می کنند .
دوست داشت که بتواند کاری کند که آنها بهتر عمل کنند . مادرش به وی اجازه داد تا لابراتواری در خانه برایش درست شود تا او بتواند آزمایشات خود را انجام دهد. در هنگام جوانی تام آزمایشگاهی از خودش درست کرد جایی که می توانست ایده ها و نظریاتش را آزمایش کند . بسیاری از چیزها را در این آزمایشگاه اختراع داد . می توانید حدس بزنید که اختراع مورد علاقه اش چه بود؟
گرامافون یا دستگاه ضبط صوت اگر در آن زمان موسیقی گوش دهید، یا باید خودتان آنرا می نواختید و یا به کنسرتها می رفتید . معروفترین اختراع ادیسون چراغ حبابی بود . در آن زمان، مردم از چراغ های نفتی وگازی برای روشن کردن خانه هایشان استفاده می کردند.
ادیسون می دانست که استفاده از الکتریسیته بسیار ساده تر و ارزانتر خواهد بود . مشکل اینجا بود که کسی نمی دانست چگونه باید این کار را انجام دهد .
ادیسون مدت زیادی بر روی ایده اش کار کرد . بسیازی چیزها را استفاده کرد که هیچ کدام عمل نمی کردند . اما او هیچ گاه مایوس نشد و کارش را قطع نکرد ، او ادامه داد تا روزی که توانست آنچه را می خواست بدست آورد . امروز ، شما به سادگی می توانید با فشار دادن کلیدی هز زمان نور وروشنایی را داشته باشید . همچنین ادیسون اولین نیروگاه برق را ایجاد کرد که به 85 مشتری برق می فروخت و توانایی روشن کردن 5000 لامپ را دارا بود . او در سال 1882 در نیویورک این کار را انجام داد . ادیسون همچنین دوربین متحرک را اختراع کرد . هنگامی که شما به تماشا فیلم و یا تلویزیون می روید ، می توانید از ایده و کارهای سختی که انجام داده است تشکر کنید . بسیاری از ماشین های الکتریکی که امروزه در خانه ها یا مدارس دیده می شوند از ایده ها و نظریات ادیسون نشات گرفته اند .
اختراع کردن بهترین چیزی بودن که ادیسون به آن علاقه داشت . او ابتدا می اندیشید که اشیاء پیرامونش چگونه کار می کنند، پس فکر می کرد که چگونه می تواند کاری کند که آنها بهتر عمل کنند . که به آن الهام می گویند . اما قسمت متشکل کار اینجا بود که ادیسون باید ایده هایش را در عمل پیاده می کرد طوری که آنها کار می کنند . او انواع چیزها را استفاده می کرد تا در نهایت دقیقا” آن چه را که می خواست می توانست پیدا کند . خود او آنرا سخت کارکردن و نا امید نشدن می دانست او می گفت اختراع ” یک درصد الهام گرفتن و 99 درصد پشتکار و جدیت است .